ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین خویش
قبلهای دارند و ما " زیبا نگار "خویش را
گر مراد " خویش " خواهی ترک وصل ما بگوی
ور مرا خواهی رها کن " اختیار خویش " را
دوستان گویند " سعدی " دل چرا دادی به عشق
تا میان خلق گم کردی " وقار خویش "را
ما صلاح خویشتن در بینوایی دیدهایم
هر کسی گو " مصلحت " بینند کار خویش را
سلام ....منظورم وبت بود عالی بود ..........مرسی عزیزم ....بازم سر بزن...
عالی بود ......................................
روزی قلب زنی را لمس کردم
که همه ی مردم شهر
تن او را لمس کرده بودند!
زن از تمام آن ها گریخت
به آغوش من پناه آورد...
و من همان جا
در همان لحظه فهمیدم
فاصله ی بین رفتن و ماندن
گاهی در تفاوتِ لمس کردن است!