یه آدماهی هستن می‌خندن ! زیاد هم می‌خندند ! اما . . .
حرف هاشون ، غم‌هاشون ، مشکلاتشون
این ها چیزهایی ست که می ریزه توی دلش و دَرَش رو هم دو قفله می کنه !
کسی رو هم راه نمیده اون تو !
نمیزاره بفهمید که اون تو چه خبره !
و شما هیچ وقت درکش نمی‌کنید ، چون بلد نیست منت بزاره . . .
بیایید به یکدیگر اعتماد کنیم و خانه و ماشین و ... خود را قفل و زنجیر نکنیم !
" از طرف دزد محل "
خخخخخخخخخخخخخخخ
تا دست به قلم می‌بَرَم سراغِ تو را می‌گیرند کلمات.
چه بنویسم؟
برنگرد،
که بر نمی گردی تو هیچوقت
نمی خواهمم داشته باشمت،نترس
فقط بیا
در خزان خواسته هام
کمی قدم بزن
تا ببینمت...
دیـگـران مـیـپـرسـنـد:
بـــیـــداری؟
آری بـی"دار"م...
چرا که اگر "دار"ی داشـتــم
یا قالی زندگیم را خود میبافتم...
یا زنــدگــیــم را به "دار" می آویـخـتـم
و خلاص
پــس بــی"دار"بــی "دار"م..
یه آدماهی هستن می‌خندن ! زیاد هم می‌خندند ! اما . . .
حرف هاشون ، غم‌هاشون ، مشکلاتشون
این ها چیزهایی ست که می ریزه توی دلش و دَرَش رو هم دو قفله می کنه !
کسی رو هم راه نمیده اون تو !
نمیزاره بفهمید که اون تو چه خبره !
و شما هیچ وقت درکش نمی‌کنید ، چون بلد نیست منت بزاره . . .
لقمان را گفتند:
پارک دوبل از که آموختی؟؟؟
گفت: از بانوان!!!